mardi 24 octobre 2006

جمهوری خیابانی

زیر چراغ های برق


کور اند لابد!
در تاریکی اند
چشم شان نمی بیند
که زیر هر تیر چراغ برق
زنی ایستاده است؟

دختران شب
دختران سرگردانی
دختران تنگدستی
دختران تن فروشی
دوشیزگان دست بسته
باکرگان دهان بسته
زنان پای بسته
در بازارهای آدم فروشی فجیره

دخترکان
مهریه و کابین تان کو؟
شیربهای تان چندست؟
دختران تن فروشی
پستانهای کال تان را
کیلویی چند خواهند فروخت؟
دل های مضطرب تان سیری چند؟
جگرهای خونین تان کیلویی چند؟
مردمک های هراسان تان مثقالی چند؟
لبان لرزان تان جفتی چند؟
پوست آفتاب مهتاب ندیده تان را؟
روزها و شبان بیگاری تان را؟
بوسه های نرسیده تان چند؟
نرخش؟
بهایش؟
قیمتش؟
چندست؟
چند؟

آی دگوری با توام! -
قیمت سیگارت چند است؟
پول تاکسی ات چند است؟
کرایه ماشینت چند؟
با تو ام آکله!
چند می گیری؟
می شود بعدش دوباره هم بکنم؟
خوب بخوریش ها! میخوریش؟
به همان قیمت؟
رفیقم هم هست!
به همان قیمت؟

دختران شب
دختران تنگدستی
دختران تن فروشی
شب دراز است
هنوز سپیده نرسیده
چند تا؟
هنوز سپیده خود را نشان نداده
چند چور؟
سپیده پیدایش نیست
چندبار؟
شب دراز است
چند؟

دختران شب
دختران تاریکی
دختران ننگ
دختران رسوایی
دختران فرار
دختران بی خانمانی
هرگز فروشندگان تان را دیده اید
در روشنایی
زیر تیر چراغ برق؟
آیا آنها را دیده اید
در کنار همسران شان
در کنار دختران شان
این برده فروشان محترم را
واسطه های نجیب را
خریداران شبانه تان را
با نگاهی سر به زیر و نجیب؟
دیده اید
چگونه
این مردمان نجیب
تقسیم می کنند بسته های اسکناس را
بین همکاران خود؟
دیده اید چگونه نثارتان می کنند
دشنام هایشان را؟
چندست چند؟
سهم تان دختران شب؟
دستمزدتان دختران تنگدستی؟
سهم تان از تن فروشی؟

دختران شب
گیسوان شبق گونه تان چند؟
پرسیدم: متری چنداست این گیسوان؟

دختران تنگدستی
دختران تن فروشی
تان؟ بوسه چندست
چندست پستان تان؟
کپل های گردتان؟ چندست
پر و پاچه تان چند؟
ران های گوشت آلودتان؟
آن حفره ی داغ؟
آن پناهگاه گرم؟
چندست قیمتش؟

دخترک -
تو جای دخترم هستی
فرو رفتن در تو
فرو رفتن من است در کودکی

بانو -
جای خواهرم هستی
فرو رفتن در تو
فرو رفتن جنینی
در زهدان مادری است

خواهر -
من زن و بچه دارم
هنوز رنگ تن زنم را ندیده ام
آخه اون فرق دارد
مگر آدم با زن خودش هم...؟

آبجی -
ارزن تر حساب کنین
آخه بچه شیرخوره دارم
بایست تو این گرونی پول پوشک و شیر خشک بدم


مایع داغ
فواره های جوشان
تاولی ترکیده

کیف خود و باقی هیچ!
با آن چرک تاریخی
به تو تزریق می کنند
مرگ را!

آهای با توام! -
نازنازی!
ملوسک!
عروسک!
جیگر!
زیبا!
خانوم!
آهای با توام جنده!
چندست قیمتت؟
چند؟

چه چیزها
که ندیده است!
چشمان شرقی تان
چه حرفها
که نشنیده است!
گوشهای تیزتان
نبایست
نبایست بر زبان بیاورید!
خیلی حرفها را!
دستان کوچک پینه بسته تان
چه چیزی را چنگ می زند؟

از چند؟
از چند پای بند
خواهد گریخت؟
گام های بادپای تان
دختران تنگدستی
دختران تن فروشی
چه جاها که
اجازه ندارید پای بگذارید!
کفنی
چادری بر سرتان انداخته اند
شما را مانند عروسکی
در وسط بازار به حراج گذاشته اند!
دیدگان شما
چه فردایی در پیش رو دارد؟
راستی قیمت چشمان غمگین شرقی تان
چند است؟چند؟ جفتی

کنیزی خواهید شد برای مهاراجه ای؟
و یا
چندمین زن در حرم شیخی در خلیج؟

اینست آزادی و تساوی برای زن؟
از یک طرف بهتان
و از هر سو
باران سنگ!

بهار امسال شهرداری
غوغا کرده است
شهر را گل باران کرده است
در سرتا سر شهر
گل کاشته اند و باغچه کاشته اند
کاشته است مانند درختان
دختران را در خیابان های شهر
بلوار ایجاد کرده اند با روسپیان!
( ببخشید! ما روسپی نداریم)
بلوار ایجاد کرده اند با زنان خیابانی!

کشاورزی شان بسیار پیشرفته است
صنعت شان:
کشت و پرورش دخترکان تنگدستی
در زیر چراغ های برق

شنیده اید که می گویند:
خودت را ارزان نفروش!
انگار در آن مرز پر گهر
از کودکی برای فروش
پرورشت می دهند

دختران بی پناهی
دختران تنگدستی
دختران تن فروشی
کجا خواهید رفت؟
به خیابان ها
مانند درختی
در میان پارک ها
یا به زیر تیرهای چراغ برق؟
بهای نجابت تان
چندست؟
چند؟ بهای نانجیبی تان


آیا هرگز
دیده اید
آدم فروشان نجیب را
واسطه های پاکیزه را
خریداران خانواده دار و سر به زیر را
در حال داد و ستد؟

تیرهای چراغ برق
در سرتاسر شهر
چند تا است؟ چند؟